بیعنوان
سیَه گیسو،
سپید اندام،
سخن شد بر لب خاموش
که: جانا،
جانِ من باشد
به دستانَت امانت؛
بهارا،
من به بالینِ تنِ شعرَت
شبی آیَم عیادت
که مهری باشد و
مایی و مهتابی
کزان پس ای صنم
گَر تارِ مژگانَت رضا داد،
دل و جان پیشکش
من عشق میخوانم
به نامَت...
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 101/1/10 ] [ 10:59 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]