سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی عنوان

سکوت پر صدای من 

آن جوابی بود

که ثانیه شمار شلوغ ساعت روزگار

بی ملاحظه

تیک تاک ظالم تاوان را سزاوارش دانست

آری ای شعر محزون حقیقت

روزگار همان ساعت همیشه بیداریست

که نه خواب انصاف سرش می شود

و نه باران اشک احساس

ترمه سلطانی هفشجانی




ادامه مطلب

[ پنج شنبه 96/4/22 ] [ 2:19 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

بی عنوان

آری ای الهه ی عشق !

لبخند ناشیانه ی احساس برای دوری ات ،

همان اشک و آه فاخری بود

که منطق بی احساس قاضی خلق 

حیا می خواندش ...!

ترمه سلطانی هفشجانی




ادامه مطلب

[ پنج شنبه 96/4/22 ] [ 2:15 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

خلاء

قلبی داشتم،

آبی و بی احساس

تا که روزی شکوفه ی مهر تو 

در زمستان بی مهر تنهایی

خلاء عشقم را پر کرد

آری ! تو با عناد بغض دست نخورده ی سکوتم جنگیدی

تو بهاری بودی

در زمستان ابدیت ؛

*

زندگی برای من ،

مثل یک گیتار شد

من پر شدم از عشق تو اما 

با نت هجران تو 

دیگر هیچوقت سیم های گیتارم کوک نشد !

نبودی

زندگی تار شد ، کور شد و دوباره

همان خلاء همیشگی 

اما این بار سازهای هجران

طلسم ابدی حزن را

ملکه ی سلطنت احساسم کردند 

ترمه سلطانی هفشجانی




ادامه مطلب

[ پنج شنبه 96/4/22 ] [ 2:13 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

بی عنوان

در مکنون دلم، بدره ی عشقی می خواست

که ز دستارچه ی عرضی غم بگریزد

لیک دل هاروت او، مستی و رندی می خواست

نه رسن از دل من ببرید و نه حظیره ی صنم ویران ساخت

من نه آنم که به قلبش بزنم خنجر خشم،

ورنه دل با مه غم کاری داشت؟!

 

ترمه سلطانی هفشجانی




ادامه مطلب

[ یکشنبه 96/4/11 ] [ 2:2 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

خداوندگار مهر

خداوندگار سیمرغ،

خس و خیره نبود؛

اگر بود که

دولت مهر زال،

جان نمی گرفت.....!

 

ترمه سلطانی هفشجانی




ادامه مطلب

[ دوشنبه 96/4/5 ] [ 11:29 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]