سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سماء

امروز در آسمان جشن بود؛

قطره ها رقص باران داشتند با آواز بهار،

همه در بزم سپهر می خندیدند،

باران با نوای عشق،

سماء می رقصید در مرغزار اردیبهشت

و تنها دل بیچاره ی من

آرام و مغموم

نت آهنگ درد را می نوشت

در سکوتی محزون

که نمی دانم مرگش، کی فرا می رسد .....!

 

***

ترمه سلطانی هفشجانی




ادامه مطلب

[ جمعه 96/2/29 ] [ 9:19 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

توهم

باران را به یاد آور؛

و نیز تمناهای بی صدای شبنم را.

به بهار بگو باورش داری!

عشقی که او در آسمان بی کسی نثارت کرده بود،

توهم نبود؛

آبرویی بود که سال های سال،

آن را برای تو جمع کرده بود؛

و ابری از حزن،

که فقط وقتی می بارید

که تنها شکوفه اش پژمرده می شد.....

*ترمه سلطانی هفشجانی*




ادامه مطلب

[ سه شنبه 96/2/26 ] [ 12:20 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

*****

شیفته ی عشوه ی جانسوز حرف،

بهره ز طرار و ریا می برند؛

خوش تر از آن طلعت خلقت نبود؛

خسته دلان بهره ز حق می برند.....

ترمه سلطانی هفشجانی




ادامه مطلب

[ پنج شنبه 96/2/21 ] [ 8:47 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

سمفونی هجر

فریاد بی پروای من؛

مرا دریاب.....!

-تو کجایی؟!

همین جایم؛ در همین کوچه ی بن بست!

پی آگاهی آب،

پس شیدایی ماه،

توی بوستان نگاه،

حرف حق با ریسمان درد می بافم؛

قصه را با  قلم غصه، سرمشق بهار می کنم؛

 من تو را در خواب در قلب سپهر،

همراه سمفونی هجر می خوانم.....!

ترمه سلطانی هفشجانی




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 96/2/20 ] [ 2:39 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

قسم

به بهاران قسمت دادم اما

تو هم مثل نسیم طغیان کردی و رفتی؛

به بی کرانه های نگاهت قسمت دادم ،

ولی باز بی خداحافظی سکوت های ملکوتی ام را شکاندی و رفتی.

تو نمیفهمی آن همه درد ،

آن همه غم ،

و آن همه قسم های عاجزانه را.....!

با زبان طبیعت حرف میزنم؛

زاده ی بارانم و تو

دلیل زنده بودن منی.....!

*ترمه سلطانی  هفشجانی *




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 96/2/13 ] [ 2:45 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]