بی عنوان
حال خوب را شاید
در میان اشکهای نریخته و
غصههای خاک خورده،
یا که شاید
لا به لای قصههایی که
هنوز باد نبرده
بیابی؛
امّا
در وصال من و این خیابان،
غریب نوازی از دیار غزل
نای آخرین قدمهای من است
...
در وصال من و این خیابان،
ابری جای من میبارد
و سپوری جای من
دل به نیمکت همیشگیمان میدهد
و مِی،
با لبانی که از من نیستند
به تُنُک باغِ تَن و جانم
- که جز شکسته سازی و
رقص فالشِ آوازی،
هیچ ندارد -
بهاری هدیه کند
"یک اُکتاو* بالاتر بنواز
دیوانگیام را..."
•ترمه سلطانی هفشجانی•
* یک اُکتاو یعنی 7 نُتِ الفبای موسیقی،
به علاوهی همهی کلیدهای سیاه بین آنها
در پیانو.
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 100/2/29 ] [ 12:41 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]