بی عنوان
آی کلاغ های سرنوشت!
به آنها نگویید:
"رفتنش انتخابی بود!"
همه جا، جار بزنید:
"او را به جرم عاشقی بردند!"
...
هزار و خورده ای
حرف داشت، عاشقانه هایمان!
خون فغان نبار؛
خواستَنِمان را فریاد کن...
برایت خوشی مطلق به ارث گذاشته ام؛
چرا که من، با اشک هایت
زیر لحاف ابدیت خوابیده ام
...
اینجا جز هیچ،
هیچ نیست؛
و تنها کلاغ ها،
رَداری سوگِ مرا بر تن خواهند کرد!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب