هدیه ی ماه
با ماه سخن خواهم گفت؛
باشد که یک شب،
خیال محال عشق بی مثالت را
در جعبه ای از آشتی بگذارد
و هدیه به قلب آبی و پر احساس من کند ای مخلوق شیرین؛
که خرمن گیسوانت،
پلیست تا بی کران شیدایی.....!
*****
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
با ماه سخن خواهم گفت؛
باشد که یک شب،
خیال محال عشق بی مثالت را
در جعبه ای از آشتی بگذارد
و هدیه به قلب آبی و پر احساس من کند ای مخلوق شیرین؛
که خرمن گیسوانت،
پلیست تا بی کران شیدایی.....!
*****
"ترمه سلطانی هفشجانی"
امشب از دوزخ روشن حقیقت،
رهسپار جنت تاریک رویا شدم
آری امشب،
بوته ای از بوسه ی عشق به گونه ی سحابی احساس کاشتم؛
و برای اولین بار،
مهر را در آغوش سپهر یافتم.....!
*****
"ترمه سلطانی هفشجانی"
مهدختِ شهرشب
برحجم سیاه نگاهت
سجده می کند
وشهاب ،
برای باتوبودن
آرزوی نگاه روشنت را
دردلِ شب می گذارد.....!
****
* ترمه سلطانی هفشجانی*
تکه های گمشده ی شعرم را
با نخ امید و سوزن انتظار،
به دامن پرچین عروس شب می دوزم.
ببین چگونه شکارچی آسمان
ستارگان سرایش را
پیشکش خورشید فروزان صبح چشمانت میکند!
وقتی که سپهر،
به هوای کرشمه ای از بهشت نگاهت
بنده ی فرش شد و غافلِ عرش،
از برایت
عشقی از سَرو بنیاد کنم؛
که نجم و نثر مدعیان احساس کبریا،
نقش و نام تو را
مهر جاودان خوانند.....!
*****
"ترمه سلطانی هفشجانی"
نازنینم!
بهاری به زیبایی نگاهت،
و آسمانی بلند به ژرفای محبت
پیشکش قلب زیبایت می کنم؛
تا دوباره بتوانم گلی از باغ سرور
در بوستان زیبای چهره ات بکارم.....!
*****
"ترمه سلطانی هفشجانی"