بی عنوان
دیدنی ها را دیدی؛
مانده همان خرده حسابی که با گفتنی ها داشتی
آن هم خفته در حجم مواج گیسوانم
دیوانه وار،
لمس عاشقانه ای
از گرمی دستانت، می طلبد!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
دیدنی ها را دیدی؛
مانده همان خرده حسابی که با گفتنی ها داشتی
آن هم خفته در حجم مواج گیسوانم
دیوانه وار،
لمس عاشقانه ای
از گرمی دستانت، می طلبد!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
این بار هم قرعه ی عاشقی،
به نامِ پرُ ترانه اَت افتاد
این بار هم تو،
رِندانه، دلم را بردی؛
مثل هر بار که خواستم
رُقعه ی قهر و غضَب
به دَرِ خانه ی عشق بفرستم...!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
تو کجایی عشق پر دریغ من؟!
تو کجایی پسر گندم زار؟!
مرگ لبخند هایم را
پای تو نوشته اند؛
ای شروع پر خروش،
ای تمامِ ناتمام،
دل بریدم از نبایدها؛
تَبِ حرف حرفِ این خط شکسته را
-که در امتداد تو، تا ثریا میرود-
در آغوش نمیگیری؟
...
بغض شب می شکند
اشکِ ماه، روشنی مهر را می خواند؛
و من دوباره
-دور از تو و پنهان در خیالت-
کِرِشمه ی صبح را از دست میدهم!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
کوچه های عشق را،
در امتداد شاعرانه هایت
می پیمانم؛
به پایان میرسم
تا آغازت کنم
درست همانجا که قاف عشق می میرد و
تو در نبودت حتی،
قافیه همیشگی ناگفته ها می شوی!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
خرده سکوتی را
که از فغان عشق، مانده بود
روانه ی کِوِشکِ دلتنگی کردم
چرا که میدانم
آلات غم ما
در بیداری شب، حل خواهند شد؛
تا نوشداروی امید،
خاموشیِ مَلولِ این روزها را
تسلیمِ آوازِ با تو بودن ها کند!
"ترمه سلطانی هفشجانی"