مُلکِ عشق
در ایوان محبت نشسته بودم و
داشتم به روشنی چشمانت فکر میکردم؛
از بال های احساساتم انتظار پرواز داشتم؛
پرواز در آسمانی که،
تو و عشقت مالکش بودید.
نمیدانم چه شد
که شمشیر حسادت اساطیر غرور،
بوم نقاشی رویاهایم را پاره کرد و
رفت...
امّا نازنینم!
تو کنارم باشی یا نباشی،
رویایت با روانم بماند یا نماند،
مُلک دلم تا ابد مال توست.....!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 96/5/11 ] [ 12:26 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]