خنده ی کج
لبخند کج تو،
حقیقی تر از قهقهه ی یاران به ظاهر نزدیک، بود.
حکم بازگشت هرچند بی موقع تو
به رویاهای محال،
ثواب راز امید بود و
نیاز صدا؛
نه کار قضا و
سوگندهای کذا!
من مانده ام حیران،
کجاست آن سالکی که می گفت:
قصه ی روزگار،
پرده ی دنیاست و
خُسر دیوسار،
ظلمت ستا.....!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
[ جمعه 96/5/6 ] [ 4:52 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]