بیعنوان
از همان راهی که تو رفتی،
عشق آمد
شعر گفت و
گل شنوفت؛
شعر گفتم و
گل شنوفتم...
رقصیدیم با خزان،
گریستیم با آسمان،
چِلّهی چِغِرِ زمستان که شد،
چلچله رفت
خودَش ماند و چهچهه زد
تا فرجامِ کبودِ اسپند...
تا ثریا، طناز،
رختِ رنگین پوشیده به تَن،
باده نوشید در جامِ بلورینِ بهار
رازقی را گفت
دیده بگشاید
و عشق بمانَد با من
بعد،
بنگارَد دو سه بیتی مجنون
روی بیدِ پریشانِ تَنَم!
*ترمه سلطانی هفشجانی*
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 03/11/25 ] [ 9:52 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]