بیعنوان
جویباری گذری کرد
به اندیشهی خاک
پنداری نهر آبیست
کز عرش به فرش میخروشد شادان!
گیس، خیس افشانده به سنگ
چون شلاق،
زورق عشق بپا کرد
در منزل ویرانهی دل.
مهر و ماه تابید به جعد دوران،
صبر سنگ جان داد،
وانگهی سینه شکافته،
دل جامه دریده،
پاره سنگ عاشق شد...
*ترمه سلطانی هفشجانی*
ادامه مطلب
[ دوشنبه 03/11/15 ] [ 11:57 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]