بیعنوان
اینان را بشارتیست
برای سرودنِ یک مرگ
بر گسترهی نومید عشق
اینان را کرامتیست
برای فرودِ یک انتظار
بر سیاههی خیالانگیزِ عشق
اینان...
همینان...
دَستانِ مَنَند
که شعر شهادتی سرایند
به فخرِ فاخرِ نازِ تو
که نیاز طلبد
نالهی ننگین شبانهمان را
همچو واپسین روزگارمان...
واپسین روزگارِ مایی و
شمس العمارهی خوابی
کو میدید مرا
مست از بوسهی تو
خراباتیِ لعلَت،
جام جاودان شور زنم
*ترمه سلطانی هفشجانی*
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 103/3/3 ] [ 11:2 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]