سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی عنوان

ماه من!

در گیرودار شور و شیدایی، با یاد تو در آغوش بیخوابی به سراب بودنت دل میدهم. اکنون که سیاه‌ مشقی با جوهر احساس از برایت مینویسم، تو در آغوشِ شب طنازی میکنی. نشسته بر شانه‌های پهن شب -همان سریر شاهی‌ات- چه گران ناز فروشی به دل مسکین من. خیالِ تو را بغل میکنم تا حروف خیس نامه‌ام، آتش بگیرند از سوزی که عشق به جانم انداخت.

نازنین!

از بلندای آرزو، برایت قدحی از باده‌ی ناب عاشقی میفرستم -که بخشی از جان من است-. جرعه جرعه شیرینی ناکامی احساسم را بنوش. به کرشمه‌ی نگاهت ببخش اگر به حلاوت خواستنت نیست. از اوج یک جنون میگویم: این که تازیانه‌ی عناد به جراحاتم زنی و میخ بیخیالی بر دل کوبی، اما باکی نیست.

دلبرکم!

ببین شیدای بی‌تابت را...دردهایت را عاشقانه میبوسم، ناسزایت را به گوش جان می‌سپرم؛ اگر خواستی، منت بگذار و بمان. در کوچه پس کوچه های بهار، جنب دلبری بهارنارنج در انتظارت نشسته‌ام.

دوستدارِ تو؛ رازقی...

 

**و دلبر هیچگاه نیامد و رازقی، پس از عمری تن به بوسه‌های سرد مرگ داد**

 

"ترمه سلطانی هفشجانی"

 




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 98/11/30 ] [ 12:48 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

ساخت کد موزیک