تو....
رقص دستانم بر صورت کاغذ
نغز لبخند شیرینت را می کشد
لبخندی به آرامش بهار و به سرخی آلاله های مرغزار نیایش؛
در چشمانت را به ژرفای سپهر می کشم
تا اگر شبی دلت برای تنهایی غنچه گرفت،
سحابی نگاهت را با آونگ حزن آشنا کنی؛
و گیسوانت را همرنگ گندم زارها می کنم
تا شاید عنقایی را در باغ دلت راه دهی.....
ترمه سلطانی هفشجانی
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 95/12/25 ] [ 5:59 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]