آغوش من برای باران
نه به این شهر،
نه به این چشمان تر
که بی رحمانه
به حال اشک های دختران سپهر
خندیدند،
و نه به این انبوه خاکستری افعال بی معنا
که جز داستان ناتمام آه ها و گلایه ها،
چیزی برای ابر دیکته نکردند
ببار باران؛ ببار عشق من!
که هیچ دستی جز دستان بی نوای من،
برای سردی حرف هایت
آغوش گرم نخواهد شد....!
*****
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
[ شنبه 96/12/5 ] [ 3:14 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]