سرود عشق
چه دلنشینند حرف های ندامت بار باران
آن هم وقتی که من ودل تنگم ،
شعر فریاد هایی را نوشتیم
که در تلاطم سکوت های گمشده مان می رقصیدند ،
آه ، ای سپهر بی کران !
دیوان اشعارت ،
جایی برای ابیات خسته ام ندارد ؟
از قلعه ی تنهایی به سوی روشنی خواهم رفت؛
با دستانم وزن ابرهایی را می سنجم
که کسی انتظار حرف هایشان را نکشید
و آنگاه ،
خود ، بخشی از سمفونی باران خواهم شد
تا با ساز کوک زندگی
بنوازم سرود عشق را؛
وعشق
از دریایی بخواند
که فخر نگاه تورا می فروشد ..... !
**
* ترمه سلطانی هفشجانی *
ادامه مطلب
[ جمعه 96/9/24 ] [ 4:23 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]