جنون بی دلیل تو
به جنون بی دلیلت می خندم
به گمانت غرشی برعناد ابرمی کنی و
عرش رااز کید درغین جلادانی آگاه میکنی
که تنها در ملک سیاه توهماتت
حکمرانی میکند
آخرش هم قاضی _به ظاهر _ ساده ی دهر ،
تعلیقاتی در سلطنت عدل نصارت میکندو
حوریان زمین وآسمان ،
جامه ی تقدیر را لایق وجنات وسکناتت می کنند !
اما نه جانم !
فلسفه ی عناد ،
قصه ی نانموده ی ناگفته هاست و
قاضی دهر ،
خود ، نویسنده ی قابوس نامه ی فراست
ماه من ! اگر تاج فریاد های بی حسابت را
برسر ملک طناز مهر کنی
تنها غنیمتت در ایستگاه دنیا ،
نفیر ندامت سالکان حرف است و
طوفان سهمگین ادبار.....،
* ترمه سلطانی هفشجانی *
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 96/9/8 ] [ 8:15 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]