خلاصی محال
ما را خلاصی محال از رخ شیدای ماه، فرض نیست؛
حطام محروسه ی عشق به حرمت پاکی اش سجده میکند و
مهر تابان الف و دوستی،
در مدح جلالش
روضه ای میخوانند
که فرهاد برای ضجرت شیرین نخوانده و
چشم فلک
به هوایش خون میبارد؛
از برای آن است که شاعر
شامگاه و سقف درخشان شب را،
فراخور ساحت مخلص شعر داند.....!
(ترمه سلطانی هفشجانی)
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 96/8/17 ] [ 8:57 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]