بیعنوان
یارِ گلتن،
ژندهی فریبا بر تن،
دوره گردی بود
که همی ناز فروخت؛
من،
منِ دیوانه،
منِ مدهوش،
جان به حراج زده،
بالایش چه نصیبم؟
بوسه خریدم،
مفت صد هزار...
به زر و سیم نباختم که؛
با قلبم طاق زدم!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
یارِ گلتن،
ژندهی فریبا بر تن،
دوره گردی بود
که همی ناز فروخت؛
من،
منِ دیوانه،
منِ مدهوش،
جان به حراج زده،
بالایش چه نصیبم؟
بوسه خریدم،
مفت صد هزار...
به زر و سیم نباختم که؛
با قلبم طاق زدم!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
از سپید بند دادرسیات مگو
که عمریست مزارش
همنشین نرگسهاست
آسمان عزیزم!
از اعادهی این سخن
به شعر کبود خود معذورم؛
لیک تو را باکی نباشد
عاشقانهای خواهم نوشت، نیما!
در باب منی که -داد بر باد-
زار، چون حالِ خود نالد
و تویی که باز رسی بر بالینم،
باز رسی قیل و غال یک سقوط مظلومانه را
بر حوالیِ عاشقیات!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
به نازِ تو،
بخدا که هر بار نوازم
صد هزار نوا و نیاز!
نازنین،
عشق کجا بود؟!
هر چه گفتیم و سرودیم،
سَوا!
تویی آن شعرِ مخمورِ خیال...
"ترمه سلطانی هفشجانی"
به نازِ تو،
بخدا که هر بار نوازم
صد هزار نوا و نیاز!
نازنین،
عشق کجا بود؟!
هر چه گفتیم و سرودیم،
سَوا!
تویی آن شعرِ مخمورِ خیال...
"ترمه سلطانی هفشجانی"