بی عنوان
سایههامان یکیست
یا که او از من و شاید
تکهای گمشده از قلب من است
اما نه!
اهل دریا را
خیال سایه
بس محال است
و پُر، دور
شب، چه خوش روشن کرد
مشقِ دلدادگیام:
نیمهام دریاییست
که دوش
در مستیام نوشیدم!
حال هر جا که روم
نیمهام وصلهی جان من است
حال هر جا که روم
عشق را گم نکنم
مردمان! آدمکان!
عشق را نوشیدم
شوریاش اشکی بود
که دریایم ربود
مردمان گوش کنید!
آری اینبار
بیباده به بادش مستم
عشق را نوشیدم
چه گوارا بوسید
ابیاش، سرخ لبانم!
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب