بی عنوان
جامهدانَم را برای سفر به هیچ بستم و
سَر از دلت درآوردم؛
کَنگَرِ عشق خوردم و
لَنگَرِ ماندَنَم را تو انداختی...
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 99/10/17 ] [ 2:18 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]
جامهدانَم را برای سفر به هیچ بستم و
سَر از دلت درآوردم؛
کَنگَرِ عشق خوردم و
لَنگَرِ ماندَنَم را تو انداختی...
"ترمه سلطانی هفشجانی"
در آخرین قطعهی این تصنیف،
تو دوباره خواهی یافت مرا
با آخرین جرعه جانمان
سوی هم میدویم و بعد،
آهنگ نَفَس با نُتِ ما میخوابد
تا صبح ابد و یکمین روز
که منو تو را در یک گور گذارند،
آغوشمان خاک شود
و دوباره عشق رویَد؛
و باز هم عشق...
این دشمن عزیز...
"ترمه سلطانی هفشجانی"
در آخرین قطعهی این تصنیف،
تو دوباره خواهی یافت مرا
با آخرین جرعه جانمان
سوی هم میدویم و بعد،
آهنگ نَفَس با نُتِ ما میخوابد
تا صبح ابد و یکمین روز
که منو تو را در یک گور گذارند،
آغوشمان خاک شود
و دوباره عشق رویَد؛
و باز هم عشق...
این دشمن عزیز...
"ترمه سلطانی هفشجانی"