بیعنوان
مرا سخت در آغوش بگیر
تا در رگ و جانت بخَزَم؛
من،
غزلی گلگونتر ز خون
همچنان جاریام
در رود هر آنچه سرودم
به هوایت...
"ترمه سلطانی هفشجانی"
ادامه مطلب
[ چهارشنبه 98/12/28 ] [ 12:33 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]
مرا سخت در آغوش بگیر
تا در رگ و جانت بخَزَم؛
من،
غزلی گلگونتر ز خون
همچنان جاریام
در رود هر آنچه سرودم
به هوایت...
"ترمه سلطانی هفشجانی"
من جوشش جنون غزلهایم را
در رگ عشق،
از بَرِّ بیابانِ نگاهت دارم
نبض خاموش دلم!
مرا بنوش؛
مستی دریایت با من...
"ترمه سلطانی هفشجانی"
قیدِ آن توبه زدم...
قیدِ آن توبه که میگفت
"هرگز،
نَرَوَد این سَرِ دیوانهی من
جز به نگاهت، سجده!"
*ترمه سلطانی هفشجانی*
و من اینبار
به امید آن نکو روز
که سپیدیِ گیسوانمان
به تن خاطرات آن همه عاشقی
خیمه زَنَد؛
مَست،
میخوانم و میرقصم برایت
حتی اگر سازِ دلهامان
ابوعطی بزند...
"ترمه سلطانی هفشجانی"