سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیعنوان

انتزاعی‌ست حال و روزمان!
ابعاد، به حروف منتهی‌اند و ما،
حجمی از یک خیال...
زیر دوش می‌خسبیم،
روی بسترمان
تو ایستاده می‌گریی و من،
دستهایت را قرض میگیرم
تا زیر سایه‌ات
تن شسته، خرمنِ خیسم شانه زنم.
حیاطمان ساده و نقلی‌ست؛
توی حوضش شعر می‌سراییم.
و سرخ بوسه‌هایت،
رنگ پس میدهند
روزها می‌روند
همانگاه که شب را در آغوش فشرده
می‌بوسند.
دقایق میدَوَند،
پنداری کز ما و چرند و پرندهایمان فراری باشند!
همه خواهند رفت
به حال خود رهاییم
و شاید زبانم لال
تو هم نباشی.
آنگاه، آن سیه روز
من می‌مانم
من- این حجم آبی کم رنگ
و رد خشک لبانت
و یاد یاری که دگر نخواهد کشید
نقش عشق بر نگارین تنم...
*ترمه سلطانی هفشجانی*




ادامه مطلب

[ سه شنبه 102/6/7 ] [ 8:10 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

بیعنوان

دستهای بریده را
تدبیری جز عشق نبود؛
او مرا با لبانش
به آغوش کشید...

*ترمه سلطانی هفشجانی*




ادامه مطلب

[ سه شنبه 102/6/7 ] [ 8:9 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

بیعنوان

رفتم که هر آنچه برایش سرودم
خیال‌انگیز ببافم
تا بیایم صد بار
آسمان را گز کرده بود
من زمین بودم
و او
گریخته‌ ز عرش
ملک فرش شد
من و او
سریر عشق ساختیم و
عاقبت،
ما شدیم

*ترمه سلطانی هفشجانی*




ادامه مطلب

[ جمعه 102/6/3 ] [ 12:30 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

ساخت کد موزیک