سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صورتک

لابه لای فریادهای نور

پشت کوه های صبور

قلعه ای بود دور از عشق 

که سکوت دیوارهایش 

صورتک بود و آواز آن بهار ارغوانی

که روشنیِ روزش، 

به کبودی مشتِ تحمیل و نسیان میزد

صورتک خسته و کور

چهره ای داشت به رو 

که نبودش نفسی بود

به خواب ملکوت 

و قنوتش غزلی بود

به شرم بَرَهوت؛

بَصَر عقل به از چشم شهود

می ستاند از هَوَسش شعله شور...

* ترمه سلطانی هفشجانی *




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 97/5/31 ] [ 12:27 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

عشق از کجا بیداد شد؟

دانی که عشق از کجا بیداد شد؟

ز آنجا که دیگری در خفا، تو را نوشت و

تو در دل، مرا سرودی و 

من سکوتی شدم، که چون شب 

عرفان شد از عشقِ روز؛ امّا

هیچگاه دُرّی از مهرش نفشاند!

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 97/5/24 ] [ 4:56 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

بی عنوان

عشق که از ساحت دولت دل گذر کند،

جای پایش را تو می پوشانی و

نغمه شور،

گم می شود در تلاتم گرمی نفسهایت!

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ سه شنبه 97/5/16 ] [ 12:52 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

شب مهتاب

دیشب شب مهتاب بود و عشق،

حبیبم شد؛

خیال خواب شد بر جراحاتم و باز

طبیبم شد!

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 97/5/10 ] [ 12:55 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

مجنون ناشناس

و مجنون ناشناس من

هیچگاه نفهمید

که لیلی نامی در همسایگی روزها و نیمه شب هایش

دیوانی از احساس،

تقدیمش کرد؛

اما شاید

روزی-در اوج جوانی ام-

خود را میان حروف شعرم

بیابد و

نامم را،

در رسانه عام!

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 97/5/10 ] [ 12:20 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

ساخت کد موزیک