سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بی عنوان

با خیال ماندنت،

ساز دلتنگی

به رویاهای محال کوک می شود

و آنگاه تو،

در میان نت های آهنگم جا خوش میکنی

گام صدایم،

تا بی کرانه های دریای نگاهت اوج میگیرد.

تو ای داوود خوش آوای عشق!

از کدام خاطره می آیی،

که حتی مضمون سمفونی ابدیت

نام نکویت را می نوازد؟!

*****

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ پنج شنبه 96/11/12 ] [ 1:14 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

اُپرای عشق

دل تاریک این شهر

قدر روشنی ماه را نداند؛

مگر اینکه تو،

از ستارگانی بخوانی

که زمانی نوازندگان اُپرای عشق بودند

آه ای سپهر بی کران من!

اگر از مهر بگویی 

یا که همپای سحابی احساس شوی،

خواهی دید که چه شیرین

دستان گرم ستارگان وفا 

پای، بر دل کلارینه های پیانوی خاطرات میگذارند؛

و تو با حجم سرد و آبی نگاهت،

در جستجوی قافیه های گرم آهنگی از گذشته هایی می شوی

که روزگاری، هنجارهای ناهنجار حکم

همه را در سینه ی سازها ی حرف دوستی،

حبس کرد.

ماه من!

حرف عشق،

مضمونی از جنون است و

مثالی از شیدایی

که مصراع عقل

در ابیات اشعارش جایی ندارد

پس بمان

که روشنی شب تار دل،

بدون پرتو مهر تو، حرام است.....!

*****

"ترمه سلطانی هفشجانی"

 




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 96/11/11 ] [ 9:32 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

احساس رحیق

حکم عشق من به مُغَنّیان  سرخوش پدرام،

محکمه ای بود از سوی رُهَبان و

عذابی الیم،

که سالکان کذایی ایمان لایقم دانستند.

تو ای هاروت مه نشان من،

که فسار و رَسَن ربودی زین دل شوریده حال!

در کدام دیار به دنبال وصل محالت بروم

که حکامش در مکتب انصاف،

درس عشق خوانده باشند؛ 

و به کدام قبله سجده کنم

که خداوندگار قلبت، خود را

شنوای نَشیدهای احساسات رحیقم بداند.....؟!

*****

"ترمه سلطانی هفشجانی"

 




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 96/11/4 ] [ 3:27 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]