سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیعنوان

-"تَبِ من،

تابِ هرچه دارد؛ اِلّا دوری‌ات!"

فریاد زدم.

مِنَّت گذاشت...

لبخند زد...

 

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 98/8/29 ] [ 1:46 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

بیعنوان

آن روز که دستانم را رها کردی،

قلبم پیشت جا ماند.

رفتی و عشقت،

تمثیلِ ستودنی این شب‌های من شد؛

راستی کاش می‌گفتی

با آن دل

-که بیمار تو شد-

چه کردی؟!

 

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 98/8/22 ] [ 10:12 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

دیوانه

دیوانه او بود!

با اینکه میدانست رفتنی‌ست،

دیوانه‌تر شد و

دلبرانه، دیوانه‌ام کرد...

 

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 98/8/22 ] [ 9:26 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

بی عنوان

جرعه جرعه ماه را نوشیدم

تا دوباره بگویند:

"طفلک، سیمای جنون می‌بوسد

جای او که در دلش بود و

افسوس، 

از عشق نسرود!"

 

"ترمه سلطانی هفشجانی "




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 98/8/15 ] [ 9:31 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

بیعنوان

همه چیز از تکرار دوباره‌ام

شروع شد؛

در طالعم نوشتند:

"جامی از عشق بنوشد و

عمری،

جان از کف بدهد!"

"ترمه سلطانی هفشجانی"




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 98/8/8 ] [ 1:39 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]