سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بیعنوان

از لاکِ تنهایی‌اش خرامان خرامان بیرون خزید. سر انگشتانش،

قطره قطره شبنم را به نوازش عاشقانه‌ای فرا خواند.  

اشک‌های آسمان را از جام شقایق نوشید؛ آنقدر که مست شد و

مجنون‌، جان سپرد در آغوش انزوای اشعارش...

همه میگفتند:"دخترک از زندگی‌اش، برای هیچ برید!"

گزاف و باز هم گزاف...

او از عشق بریده بود تا ب عاشقی برسد...

و چه بی‌صدا بود، سقوطش از ژرفای یک رویا در امتداد شب...!

• • •

خیالش انتزاعی بود 

اما دخترک،

گهگداری با او

از عشق میگفت؛

نبود اما 

از بودن‌ها بیشتر می‌خواستَش...!

...

او تک دخت نوازش بود و 

ماهی از منظومه‌ی تنهایی...

 

"ترمه سلطانی هفشجانی"

 

 




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 99/4/25 ] [ 9:12 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]

ساخت کد موزیک