سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صورتک

لابه لای فریادهای نور

پشت کوه های صبور

قلعه ای بود دور از عشق 

که سکوت دیوارهایش 

صورتک بود و آواز آن بهار ارغوانی

که روشنیِ روزش، 

به کبودی مشتِ تحمیل و نسیان میزد

صورتک خسته و کور

چهره ای داشت به رو 

که نبودش نفسی بود

به خواب ملکوت 

و قنوتش غزلی بود

به شرم بَرَهوت؛

بَصَر عقل به از چشم شهود

می ستاند از هَوَسش شعله شور...

* ترمه سلطانی هفشجانی *




ادامه مطلب

[ چهارشنبه 97/5/31 ] [ 12:27 صبح ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]