سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طوفان را نمی بخشم!

آخرین روزهای ماندنش بود

که نامه ها رو نوشت وبه من داد

نامه ها را به من داد تا به تو وزمستان بدهم

همه ی چیزهای خوبش را هدیه کرد.

به هر که می شناخت

به من هم چارقدی از جنس برگ داد

چارقدی که خاطره ی همه ی باتو بودن ها را برایم زنده می کند

کوله باری از غم بر شانه دارم!

کسی نیست که خستگی های این کوله بار را ازروی شانه ام بردارد

دیگر کسی نیست 

که شعرهایم را گوش دهد !

آنقدر از ماندنش ناامید شدم که دیگر

برای یک ثانیه تصور نمی کنم طوفان را ببخشم.....!

**ترمه سلطانی هفشجانی**




ادامه مطلب

[ جمعه 96/7/14 ] [ 7:58 عصر ] [ ترمه سلطانی هفشجانی ]